“کاربرد و تاثیر الیاف پیشرفته بر شیوه‌های اجرایی هنرهای نمایشی “-بخش اول

چکیده

 

امروزه حضور تکنولوژی‌های نوین در همه عرصه‌های زندگی سبب افزایش بهره‌وری و کاربردهای خاص شده است. در این میان الیاف نانو و منسوجات پیشرفته با حضور نه چندان طولانی خود حرف تازه‌ای برای همه امور از جمله نمایش دارد. تحقیق حاضر قصد دارد نحوه استفاده از الیاف پیشرفته به شیوه‌ی اجرایی نمایش و کمکی که در این زمینه می‌تواند انجام دهد را مورد بررسی قرار دهد. در این راستا فرضیه‌ “استفاده از الیاف پیشرفته حیطه طراحی برای عوامل صحنه و گروه کارگردانی بسط پیدا کرده و بر ارتباط بازیگر با نقش افزوده و عناصر بصری را قوت می‌‎بخشد و بر تاثیرگذاری روی تماشاگر می‌افزاید” مطرح شد. نتایج بدست آمده از تحقیق میدانی و بررسی چندین  نمایش نشان داد که توسعه و گسترش سکوهای اساسی فن‌آوری منسوجات برای دستیابی به نسل نوینی از محصولات هوشمند و زیست محیطی نیازمند مشاوره تمام بخش‌ها و همکاری پژوهشگران است. همچنین برای شناخت عرصه‌های کشش بازار، مفاهیم و ایده‌ها‌ی دست‌اندرکاران از جمله متولیان هنر بایستی ارائه شود. جامعه فناوری اطلاعات و ارتباطات نیازمند همکاری و همفکری با تمام کسانی است که در طراحی و علوم انسانی دست‌اندرکار هستند. اگر متولیان هنر نیز طالب آنند که محصولات هوشمند از سوی مصرف‌کنندگان با آغوش باز پذیرفته شوند باید از یاری به این جامعه دریغ نکرد.

 

کلید واژه ها

هنرهای نمایشی، منسوجات هوشمند، منسوجات پیشرفته

مقدمه

تغییر و تحول در تولید منسوجات، صنایع الکترونیک و بخش‌های فن‌آوری اطلاعات و ارتباطات خود منجر به توسعه منسوجات هوشمند و البسه خواهد شد. صنعت منسوجات در حوزه فن‌آوری در ایالات متحده و اتحادیه اروپا رشد می‌یابد. بازار البسه غرب به دو بخش متمایز تفکیک شده است:

محصولات تولیدی با هزینه نازل و تولید انبوه و محصولات با ویژه‌گی‌های خاص و استثنایی. چنین تحولاتی امکان بروز به الیاف نوین و به عبارتی منسوجات جدید با تکنولوژی‌های خلاقانه را  داده است. گرایش جوامع نسبت به  نو‌آوری‌های و خلاقیت در منسوجات در حوزه مد و ملزومات آن همچنان ادامه خواهد یافت. بسیاری از این تحولات ناشی از تحول در خود صنعت منسوجات می باشد. بازار مواد تکنولوژیک عموماً رو به رشد است. نیازهای مصرف‌کنندگان دستخوش تغییر شده و سمت و سوی دیگری یافته است که نیازبه ، به کارگیری تجربه و احساس را ضروری می‌سازد.

 پیشینه تحقیق

ده‌ها نوع از منسوجات هوشمند و تکنولوژی‌های خاص در حال رشد و توسعه‌اند گرچه شمار اندکی از دست‌اندرکاران از حضور چنین موادی در بازار آگاه هستند. توسعه و گسترش منسوجات الکترونیک در مراکز دفاعی آمریکا در حال رشد است، گرچه زمان می‌برد تا این محصولات به حوزه‌های تجاری ورود نمایند. امروزه این نوع منسوجات در رشته‌های مختلف از جمله تئاتر و هنرهای نمایشی نیز به کار می‌روند و فصل نوینی در عرضه منسوجات هوشمند ظهور یافته است.

 

 

منسوجات هوشمند در کل به مواد و ساختارهایی اتلاق می‌شود که به گونه‌ای مناسب، همسو با شرایط محیطی یا محرک‌ها هستند. این همسویی عمدتاً برای حفظ، ایمنی و آسایش و راحتی یا مؤلفه‌های دیگر است. الیاف نوری که با انکسار موجب شکست نور شده)یکی از مواردی است که می توان از آن در نورپردازی سود جست)، منسوجات فتوکرومیک که در تماس با نور خورشید تیره‌تر می‌شوند یا ریزبافت‌های نفوذپذیر که به گونه‌ای حساب شده، راه نفوذ جرم و مواد شیمیایی مضر را سد می‌کنند، همگی از نمونه‌های منسوجات هوشمند هستند.

 

در ساخت بسیاری از منسوجات هوشمند از مواد هوشمند استفاده می‌شود. مواد پیزوالکتریک (Piezoelectric )، مفتول‌های نانو، الیاف نوری، مواد مغناطیسی رئولوژیکال (Rheological) مواد الکترواکتیو، آلیاژهای حافظه‌دار، و غیره در زمره مواد متداول هوشمندی هستند که در تولید منسوجات هوشمند به کار گرفته می‌شدند.

 

منسوجات هوشمند مدت‌هاست که با میزان «هوشمندی» محدود به بازار آمده‌اند، گرچه گورتکس (Gore-tex) یا پارچه ضد آب یکی از منسوجات شناخته شده است که ضد عرق بوده و سدی بیرونی با خاصیت ضد آب شدید ایجاد می‌کند. امروزه، منسوجات هوشمند هر روز کامل‌تر و تخصصی‌تر می‌شوند و دستخوش نوآوری‌های خلاقانه نوینی می‌شوند. طی سال‌ها، تولیدکنندگان منسوجات هوشمند همه به امتیاز انتقال دانش در حوزه‌های متنوع پژوهشی پی برده‌اند، زیرا همکاری مشترک ثمرات کارآمد بسیاری را به ارمغان می‌آورد. برای مثال استفاده از فیبر خاصی در تولید منسوجات، عاملی بود که در آن واحد محرک اپتیک و نیز الکتریکی را به نسوج بدن می‌فرستاد ولی چنین منسوجات اپتوالکترونیکی می‌تواند در صنایع مختلف پزشکی فضایی و نیز در موارد نظامی به کار گرفته شود. لباس‌های همسان با بدن انسان نیز دارای ظرفیت و کاربردهای پزشکی مهمی هستند.

 

ترکیبات الکتروبافت(Electro spun) با سلولز کریستال‌های نانو همراه با فیبرهای نانو در بافت و تولید منسوجات هوشمند به کار گرفته شده‌اند که قادرند هوشمندانه در برابر آسیب‌های بیولوژیک مایع و ذراتی که در هوا شناورند مقاومت کنند.

نوع دیگری از منسوجات، پارچه‌های پوششی آنتن‌دار است که با استفاده از روش‌های گوناگون و زنجیره‌ای از مواد مختلف ساخته شده‌اند. این محصولات تکنولوژی قدیم و امروزی را همه جانبه به کار گرفته‌اند. منسوجات پوششی آنتن‌دار که ثمره علم الکترونیک و روندهای معمول تولید منسوجات است، نمونه بارزی از همکاری مشترک بین دو رشته مختلف از علوم است.

این مقدمه را گفتیم تا پیش‌درآمدی باشد برتحولی که در تولید و عرضه منسوجات به وجود آمده است. این تکنولوژی در انتخاب لباس بازیگران صحنه نیز نقش بسزایی ایفا می‌نماید.

در راستای عینیت بخشیدن به تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات((ICT)Information and communication technology) و با توجه به این واقعیت که بخش اعظمی از محیط را منسوجات کاربرآشنا (user-friendly)، نرم و لطیف فرا گرفته است، صنایع ICT امروزه علاقه‌ی وافری به ورود به عرصه منسوجات نشان می‌دهند. علاقه مصرف‌کنندگان به منسوجات جدیدتر، تولید و استفاده از این نوع منسوجات را بیشتر و بیشتر پیچیده ساخته است. اگرچه، فن‌آوری پیشرفته نباید محصولات را پیچیده‌تر سازد بلکه باید بتواند به گونه‌ای استادانه هر روز بیشتر این محصولات را با زندگی روزمره گره بزنند، بدون آن که ماهیت و نقش منسوج را تغییر و کاربرد آن را مخدوش سازند. در این بخش تلاش‌ ما این است که نشان دهیم چگونه طرح منسوجات و البسه می‌تواند با تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات همسو شود و نقشی کلیدی را در ارائه محصولات هوشمند و همساز با محیط به وجود آورد. بدیهی است که این نقش در انواع هنرها از جمله هنرهای نمایشی نیز از اهمیت به‌سزایی برخوردار است.

 

وجود هوشمندی در محصولات ماهیتاً به گونه‌ای تمام و کمال، مناسبات مردم با محصولات و محیط را دگرگون می‌نماید. هنوز کسی نمی‌داند که مردم چه واکنشی را نسبت به تکنولوژی پوشاکی که بر تن دارند یا وسایلی که به گوشه و کنار منزلشان راه یافته، نشان می‌دهند. باید توج داشت هوش شکل محسوسی ندارد و هوشمندی ذاتی در محصولات، نحوه نگرش طراحان و روند تولید محصولات را تغییر می‌دهد، زیرا دیگر تمرکز طراحان صرفاً بر شکل فیزیکی محصولات نیست، بلکه آنها باید به ویژگی‌های نامحسوس مانند مفهوم تجربه و ارضای احساسی که تمام حس‌های انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، متمرکز شوند.

 

اگر مردم به گونه‌ای روزافزون در جست‌و‌جوی تجربه‌های بکر و هیجان‌انگیز باشند،  درآن صورت طراحان بایستی زمینه را برای کسب چنین تجاربی فراهم آورن و وظیفه طراحان شکل دادن به چنین محتوای بالقوه‌ای است. هوشمندی محصول به طراح گستره فراخ‌تری برای خلاقیت عرضه می‌دارد و در حقیقت وسیله و ابزاری که طراح می‌تواند با توسل به این نیاز، راه‌های نوینی را در طراحی لباس فراهم آورد. در چنین روندی آیا طراح صرفاً نقش یک کاتالیزور را بازی می‌کند تا مصرف‌کنندگان یا بافندگان با کمک تکنولوژی، بیشتر و بیشتر در کارشان خلاق شوند؟ زمانی که تعامل بین مصرف‌کننده و تکنولوژی فراگیرتر شود و استفاده‌کننده نیازی به این نداشته باشد که به کارکرد درونی تکنولوژی عمیق شود، آن‌گاه است که ظرفیت مردم برای خلاقیت بیشتر افزایش خواهد شد.

در بررسی نقش‌های متداول و مکان‌هایی که در زندگی روزانه با آن‌ها روبرو هستیم و نیز روان‌شناسی تعامل و شناخت محصولات، علوم انسانی و طراح پوشاک و محصولات، بایستی به نحوی در طراحی سیستم‌ها و مواد از همان آغاز دخیل باشد. انتخاب بین کتاب‌ها و کامپیوترها بسیار عقلانی‌‎تر از انتخاب بین نفس کشیدن و خوردن است. کتاب‌ها کاری سترگ را در انتقال اطلاعات ایستا انجام می‌دهند، کامپیوترها امکان تغییر و دگرگونی در این اطلاعات را می‌دهند. ما تازه داریم می‌آموزیم که چگونه این اطلاعات ایستا را در جهت خواست و نیازهای خودمان از جمله نیازهایمان در صحنه نمایش تغییر دهیم. واقعیت مسلم آن است که محصولات الکترونیک قدرت بالقوه‌ای را در اختیار طراحان قرار داده که می‌توانند به کمک آن الکترونیک را در عملکرد واقعی هر روزه موضوعاتی که تاکنون به آن  پرداختیم, با تمام غنا و تأثیر متقابل به کار گیرند.

پژوهش‌های کارشناسان در امر منسوجات در مرکز پژوهشی CSM لندن در حال بسط نقش هوش رایانه‌ای هستند که ریشه در فرهنگ‌های جاری در امر پوشاک و محصولات دارد. اشاعه مفاهیم و ایده‌ها می‌تواند منجر به افزایش تقاضا در جامعه شود و در نتیجه توسعه و رشد و تکامل مواد را به همراه بیاورد.

 

محققان مؤسسه CSM در تلاشند تا تکنولوژی‌های موجود مانند Textiles Antenna ، Textile Switches  و Textile circuits را در ارتباطات بی‌سیم شیوه‌های نوین به کار گیرند.

کافی است توجه کنیم که کاربرد چنین البسه‌ای در صحنه‌های نمایش و رنگ به رنگ شدن لباس بازیگر، یا تغییر طرح لباس حین نمایش و نیز در صحنه چه تحول عظیمی در زیبایی‌شناسی نمایش به وجود خواهد آورد.

 

این امری آشکار است که منسوجات دارای زبان ویژه و خاص خودشان هستند که این منسوجات که به یاری طراحان می‌آیند تا او بتواند یک منظر، یا مفهوم یا ایده را با زبان‌ها و مفاهیم مورد نظرش به بیننده نمایش برساند.

در این پژوهش برآنیم تا کشف کنیم وقتی منسوجات از حالتی انفعالی به محصولی فعال و هوشمند ارتقاء یابند، چه پارامترهای نوینی از تعامل و آزمون پدیدار خواهد شد. مقوله پوشاک به تدریج به مقوله‌ای مفهومی مبدل می‌شود. این ابزارها به استفاده ‌کننده امکان می‌دهد تا خلاقیت خود را بسط دهد، بهتر ارتباط برقرار سازد و گویاتر پیام و احساسات هنرمند و بازیگر را به بیننده انتقال دهد و بهتر و پویاتر در تعامل و بازی اجتماعی درگیر شود.

 

مصرف‌کننده می‌تواند از کانال‌های غیرشفاهی ارتباط، منظر بصری و کیفیت‌های لامسه پوشاک به بیننده انتقال دهد.

این پژوهش در صدد است تا عملکرد محتوای ICT (تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات) را با تعامل با نقش و عملکرد لباس و فرهنگ‌های آن مشخص سازد و یکی را در دیگری دخیل سازد تا ببینید از ترکیب آن‌ها چه تعاملات و آزمون‌های نوینی بدست خواهد آمد.

این روش در دانشگاه هنر و طراحی هلسینکی فنلاند به کار گرفته شده است (سال ۲۰۰۱) روش‌شناسی طرح تحقیق نشان می‌دهد که چگونه مردم با لباس و پوشاک و محیط پیرامون برخورد می‌کنند، احساس ایشان نسبت به منسوجات چیست؟ چگونه با احساسات و از طریق کانال‌های غیر شفاهی مانند زبان بدن، گوشی‌های همراه و اینترنت، ارتباط برقرار می‌کنند؟

 

نتیجه این بررسی‌های به کامپیوتر داده شد و طرح در چارچوب جدول ۱ تهیه شد.

سناریوها راه‌هایی را نشان می‌دهند که با تکیه بر آن‌ها منسوجات و البسه می‌توانند با تکنولوژی‌ اطلاعات و ارتباطات تعامل نمایند. (نانو تکنولوژی نیز در همین راستا قابل بسط است.) سناریوها عرصه نوینی را نشان می‌دهند که در آن تعامل گویا، ارتباط درونی و لامسه‌ای و بازی با حرکات نقش به‌سزایی را به عهده دارند. برای مثال، سوپر سیلیا اسکین (super cilia skin) یک عضو درون فعال است که در آزمایشگاه دانشگاه ارتباطات MIT بسط یافته است. پوست خود در این سیستم به مثابه یک کامپیوتر عمل می‌کند که قادر به دیدن و بیان ‌نرمی و لطافت است.

 

اکثر ابزار متداول بر وسیله‌های بصری تکیه دارند. گرچه این وسیله‌ها ارزشمند هستند، مطالعات مربوط به نوروفیزیولوژی (Neurophysiology) نشان داده است که تجربه فیزیکی به ویژه در گذرگاه‌های عصبی اثر بسیار قدرتمندی را در مغز ایجاد می‌نماید. وقتی مردم در فعالیت بساوایی ـ سنیتیک شرکت می‌کنند، هر دو نیمکره مغزشان همزمان درگیر تحلیل اطلاعات وارده می‌شوند و همین موجب ذخیره داده یا دیتا در حافظه درازمدت فرد می‌شود (رافل Raffle 2003)

 

نمونه‌ دیگری از ارتباط درون شخصی و بسط آن در تکنولوژی درک حس لامسه، تکنولوژی کام تاچ Comtouch است که این نیز در دانشگاه ارتباطات MIT پژوهش شده است. کام تاچ وسیله‌ای است که فشار انگشت را به ویبره یا لرزش تبدیل می‌کند، و از این راه کانال‌های صدا را برای ارتباط فعال می‌سازد. چنین وسیله‌ای می‌تواند لامسه را به زبان در آورد و امکان مناسبات بیانی بهتر و بیشتری را فراهم آورد.

معصومه بخشی

کارشناس ارشد رشته طراحی پارچه و لباس دانشگاه علم و فرهنگ تهران

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.