نقش ایرانیان در فرهنگ پوشاک شبه قاره هند

نقش ایرانیان در فرهنگ پوشاک شبه قاره هند

نسیم کمپانی

کارشناسی ارشد مردم شناسی، دانشگاه پونا هند

 

چکیده

از قرن ده میلادی ورود ترکان، ایرانیان و افاغنه به شبه قاره هند آغاز شد و این امر بی‌شک، شروع یک اختلاط فرهنگی بین هندیان و مسلمانان خارجی بود، البته لازم به ذکر است که نفوذ فرهنگ ایرانی در هند، به پیش از اسلام و دوران باستان برمی­گردد. اولین برخورد مسلمانان و هندی‌‌ها، از طریق تجار عرب آغاز شد. آنان برای اولین بار با فرهنگ خود پای بر این سرزمین گذاردند. با ورود آنان به شبه قاره هند انواع مختلف پوشاک، پارچه و زینت‌آلات پا به عرصه ظهور ن‌هاد و بدین ترتیب، هندیان با فرهنگ پوشاکی و زینتی ایرانیان و ترکان آشنا شدند. دوران ورود ایرانیان و ترکان را می‌توان به دو گروه تقسیم­بندی کرد: اوّل، دوران حکومت‌‌های پیش از گورکانیان در هند مانند حکومت­‌های خلجی­‌ها و کلاً مملوکان و دوم، دوران گورکانیان؛ که در هر دو دوره، نفوذ و اختلاط فرهنگ بومی و فرهنگ ایرانی‌ ـ‌ ترکی را به وضوح می‌توان مشاهده کرد. در این باب، دو مکتب ظهور نمود: یکی مکتب ایرانی- فارسی که دقیقاً از سبک ایرانی نشأت می‌گرفت و دیگری مکتب بومی، که کاملاً از سبک کهن هندیان تبعیت می‌کرد. این مسئله، باعث شد تا پوشاک، جواهرات، زینت‌آلات، پای‌پوش‌‌ها، کلاه­‌ها و دستار‌ها به شدت تحت تأثیر این دو مکتب واقع شود.

با ورود ایرانیان و افاغنه به شبه قاره هند، زبان و ادبیات فارسی نیز به این مکان وارد شد و تأثیر بسزایی در زبان و ادب هندی برجای گذارد، تا جایی که اکنون می‌توانیم به صراحت بگوییم که ۶۰ درصد زبان هندی، از کلمات و اصطلاحات فارسی و عربی تشکیل شده که گاهی در معنی متفاوت می­باشد. در این بین، بیشتر اصطلاحات و کلمات مربوط به پوشاک، با کمی تغییر و در بیشتر موارد عین کلمه یا اصطلاح آن، مورد استفاده قرار گرفت. از جمله این کلمات می‌توان به کرته اشاره کرد که به معنی پیراهن نیمه کوتاه است و در زبان هندی و اردو به آن کورتا گفته می­شود. زمانی­که، پوشاک ایرانی‌ ـ ‌فارسی در سراسر شبه قاره هند گسترش یافت، نه تن‌ها برای پادشاه و درباریان، بلکه برای مردم کوچه و بازار نیز پوشیدن آن رایج شد که تاکنون نیز ادامه دارد و مردم شبه قاره هند به آنان، لباس ملی یا National Dress می­گویند.

 

پوشاک پیش از گورکانیان در شبه قاره

در این دوره، پوشاک تحت تأثیر سنت ترکی‌ ـ‌ ایرانی قرار گرفت و ترکیبی از این دو سنت، رایج گشت. مردان بیشتر پیراهن­‌های آستین بلندی می‌پوشیدند که قد نسبتاً بلندی داشت، دو یا چ‌هار طرف آن دارای چاک بود (از این رو، به آن چاکدار جامه می‌گفتند) و با بند‌هایی از راست به چپ بسته می‌شد. بر روی این لباس، پارچ‌های به نام کمربند بسته می‌شد که با شلواری پارچ‌های به نام پای‌جامه(پای جاما در زبان هندی و اردو) پوشیده می‌شد. این لباس را همگان از دربار تا مردم عامه بر تن می‌کردند. پوشاک مذکور از پارچه‌‌هایی از جنس کتان و کنف تهیه می‌شد تا با هوای گرم و مرطوب هند سازگاری داشته باشد. پای‌جامه، جبه و جامه(جاما)، لباس عمده مردان را تشکیل می‌دادند. عرقچین افغانی نیز که با دستار بسته می‌شد، از دیگر مکمل­‌های پوشاک در این زمان محسوب می­شد.

لباس اغلبِ زنان را دامنی بلند و گشاد، پیراهنی کوتاه که معمولاً تا زیر سینه می­رسید و شال نازک بلندی تشکیل می‌داد. این شال بلند، معمولاً سر و نیمی از بدن را می‌پوشاند.

لباس هندیشکل۱- نمایی از لباس زنانه “جامه”

 دوره امپراتوری گورکانیان

این دوران، یکی از برجسته‌ترین دوره­‌های تاریخ هند از نظر هنر، ادبیات و معماری است. بسیاری از ج‌هانگردان و بازدیدکنندگان که در این دوره به هند سفر کرد‌هاند، به توصیف دقیق پوشاک، جواهرات و زینت‌آلات مردم آن دیار پرداخت‌هاند. پوشاکی که بابر، اولین پادشاه سلسله گورکانی هند و درباریانش می‌پوشیدند، برگرفته از منطق‌های بود که از آنجا آمده بود، یعنی فرغانه در افغانستان کنونی. از البس‌های که بابر، در زندگی نامه خود از آن‌ها نام برده، می‌توان به نیمچه (یک نوع پیراهن کوتاه)، جامه (پوشاکی آستردار)، تانی جامه (لباسی بدون آستر)، چارقب (لباسی با گلدوزی‌‌های طلا)، پوستین (نوعی بالاپوش آستردار از پوست گوسفند)، چفن یا چپن (نوعی قبای بلند ابریشمی) یا سورتوت (بالاپوشی بلند)، ته بند (نوعی کمربند یا بند چرمی)، جاما یا جامه(پیراهن بلند) اشاره کرد.

پوشاک دوران همایون، دومین پادشاه سلسله گورکانی هند نیز تقریباً مانند دوره بابر بود و قبا، جامه، پیراهن، قصب یا کسب، چفن و جیلوجا، از عمده پوشاکی بود که همگان از آن استفاده می‌کردند. در کتاب آیینه اکبری، نوشته ابوالفضل علامی وزیر اکبر شاه، شرح  کاملی از البسه و پوشاک این دوران ارائه شده است. اکبر به وضعِ کلمات جدید برای پوشاک علاقه فراوان داشت. مثلاً به جای کلمه جامه، کلمه سربگتی (نوعی پوشاک که تمام بدن را می‌پوشاند)، به جای کلمه ایزار (زیر شلواری) کلمه یرپیراهن، به جای نیم‌تنه کلمه تن زیب، به جای فوته کلمه پت کت، به جای برقع (نوعی روبنده و لباس بلند زنانه که بیرون از منزل پوشیده می­شد) کلمه چیترا گوپی تا، به جای پتک (لُنگ) کلمه کت‌زب و به جای شال کلمه پرم نرم (یعنی کاملاً  نرم) را جایگزین کرده بود. در این دوران، نوعی لباس خاص به نام تکوچیا، هم رایج شد که در گذشته چاک‌‌هایی در دامنش  داشت و در طرف چپ محکم بسته می‌شد. اما، اکبر دستور داد که لباس مذکور با دامنی گِرد همراه شود و به طرف راست، محکم بسته شود. در نقاشی­‌های این دوره، می‌توان به اسناد مهمی درباره پوشاک آن عصر دست یافت. مثلاً، هندو‌ها لباس­‌های بیرونی خود را در زیر بغل چپ گره می‌زدند و مسلمانان در زیر بغل راست. ج‌هانگیر در کتاب زندگی­نامه خود به نام توزوک ج‌هانگیری، درباره پوشاک این گونه بحث می‌کند: “دستور دادم پارچه‌‌ها و البس‌های برایم آماده کنند که هیچ کس دیگر قادر به داشتن آن نباشد و از پوشاکی که من به تن می‌کردم، یکی بالاپوشی به نام نادری و دیگری قبا بود. بلندی این پوشاک تا زیر ران می‌رسید، بدون آستین بود و با دگمه‌‌هایی در جلو بسته می‌شد.”

ایرانیان به این لباس کرته می‌گویند. قبا نوعی لباس بود که بیرون از منزل پوشیده می‌شد. نادری، در واقع پوشاکی بود که از قسمت تهیگاه تا پایین پا دگمه می‌خورد و دگمه‌‌های آن، غالباً از مروارید بود. از نقاشی­‌های کُتب معروف دوران گورکانیان مانند حمزه‌نامه، طوطی‌نامه و اکبرنامه برمی‌آید که پوشاک در این زمان، عبارت از جام‌های با آستینی بلند بود که تا بالای زانو می‌آمد و در چ‌هار انت‌های خود، دارای چاک بود. معمولاً جامه را همراه با شلواری گشاد و دستاری که به شیوه خاصی پیچیده می‌شد، می‌پوشیدند. این نوع لباس، در دوران سلطنت ج‌هانگیر بلندتر شد و با لبه‌‌های راست دایره‌وار،  تا روی زانو‌ها رسید. در دوران سلطنت شاه ج‌هان، جامه تا زیر زانو و حتی پایین تر از آن آمد. گیرایی پوشاک که در دوران سلطنت ج‌هانگیر و شاه ج‌هان به اوج خود رسیده بود، در دوره اورنگ زیب رو به افول گذارد. در این دوره، البسه بیشتر حالت خشک و رسمی به خود گرفت.

در قرن ۱۸ میلادی، شخصی به نام چاپلان تیری به بخش‌‌هایی از شمال هند سفر کرد و مشاهدات خود را، درباره نحوه زندگی و البسه مردم شهر و روستا اینگونه بیان کرد: “مردم، بیشتر لباس­‌های خود را از پارچه سفید کنف و کتان تهیه می‌کنند. پوشاکی که بخش بالایی بدن را می‌پوشاند تنگ، راست و تا میانه بدن می‌رسید. دامن نیز تا زیر زانو آویزان بود. شلوار‌ها بلند و تمامی پا را می‌پوشاند. کفش­‌ها در واقع، نوعی دمپایی بدون پاشنه بود، که براحتی می‌توان آن را پوشید و از پا بیرون کرد، زیرا، در هند رسم است که اشخاص برای ورود به هر مکانی، کفش خود را از پای درآورند و کسی هرگز با کفش به داخل منازل یا حتی دکان‌‌ها وارد نمی‌شد. پوشیدن جوراب نیز به علت رطوبت و گرمی هوا رسم نبود. مردان سر خود را با پارچ‌های بلند و نسبتاً نازک که به نحوه خاصی به دور سر پیچیده می‌شد، می­پوشاندند. این پارچه را ساش می‌گفتند. در شرق، رسم نیست که برای ادای احترام این پارچه یا کلاه خود را از سر بردارند، زیرا آن‌ها داشتن چیزی بر سر را نشانه ادب، احترام و وقار می­دانستند.”

پسر شاه جهان یعنی اورنگ زیب، چندان توجهی به هنر و هنرمندان نداشت. پوشاک درباریان در این زمان، بیشتر جام‌های بلند بود که بیش از یک سوم پا‌ها را می‌پوشاند و جلویی گرد و مدور داشت. این جامه همچنین، دارای آستین‌‌های کاملاً بلند بود. پوشاک دیگری که در این دوره رواج یافت، پیراهنی با آستین نیمه‌کوتاه و جلوباز بود که همراه با لباسی طلایی‌رنگ پوشیده می‌شد.

پس از مرگ اورنگ زیب، قدرت دولت مرکزی رو به افول گذاشت و حکومت‌‌ها دیگر، به هنر توجهی نشان نمی‌دادند. پادشا‌هان اواخر دوره گورکانی دیگر از هنرمندان چندان استقبالی نمی‌کردند، زیرا همگی در پی حفظ قدرت بودند و از این رو،  پوشاک به سبک گذشتگان دنبال شد و رشد و نوآوری در آن صورت نگرفت. کماکان،  لباس پادشاه و درباریان اینگونه بود که پشمینه و زری برای البسه بالاتنه، زری گلدوزی‌‎شده یا ابریشم­‌های طلا دوزی شده برای نیم‌تنه‌‌ها، و لباس­‌های پایین‌تنه از پارچ‌های موسوم به مشروع تهیه می‌شد. در این زمان، بیشتر درباریان از شال مانند کمربند استفاده می‌کردند. در جشن تولد امپراتوران گورکانی خلعت را به شکل پوشاک پادشاه می‌بریدند و سپس امپراتور آن را به درباریان بر طبقِ درجه و شأنشان می‌بخشید و آنان مجبور بودند که آن را همیشه بر تن کنند. در این زمان، باجوبند (بازوبند)، سرپیچ (نوعی زینت سر که نشان روی دستار نیز بود و اشکال مختلفی داشت)، گردنبند‌های مرصع و کمربند‌های جواهرنشان بسیار رایج شد.

یقه جامه‌‌ها در گذشته بیشتر برش گرد بود، اما در دوره شاه ج‌هان یقه‌‌ها اغلب کمی بالازده بود و به تیزی ختم می‌شد. گاه روی جامه‌‌ها نوعی جلیقه پوشیده می‌شد. ج‌هانگیر بیشتر اوقات از پارچه کم خواب که نوعی ابریشم زرباف بود برای البسه خویش استفاده می‌کرد و هیچ کس دیگر در کشور حق استفاده از آن را نداشت. در واقع، این نوع پارچه فقط برای مقاصد صادراتی فروخته می‌شد.

بخش اصلی و ثابتِ لباس‌‌ها را پتک تشکیل می‌داد. پتک شال نسبتاً عریضی بود که دو یا سه بار دور کمر پیچیده می‌شد و گاه با کمربندی باریک نگه داشته می‌شد. دو سر شال تزئینات زیادی داشت و اغلب با قلابدوزی طلایی یا تکنیک­‌های دشوار بافندگی تهیه می‌شد. پتک نشانه شایستگی و برتری بود و هر کسی حق بر تن کردن آن را نداشت. این شال­‌ها سفید بودند با زمینه طلایی یا ابریشمِ رنگارنگ. ج‌هانگیر بیشتر اوقات پتک را به سبک تاییدیه می‌پوشید. یعنی پارچه را با گره‌خوردگی ‌های کوچک و غوطه‌ور کردن در رنگ­‌های گوناگون دارای نقش­‌های زیرکانه می‌کردند. این روش همچنان در ایالت راجستان هند بسیار رایج است. گاهی پتک به منگوله‌‌هایی آویخته از آن یا به نوعی گل طلایی و یا تزئیناتی از مروارید ختم می‌شد.

در حالی که ترکیب پای‌جامه با جامه برای دربار و صاحب ‌منصبان شاخص بود، روحانیون در لباس‌های سنتی خود،  ترجیحاً به رنگ سفید ظاهر می‌شدند و غالباً بالاپوش یا قبایی بلند بر روی آن بر تن می‌کردند. طبقه صوفیه، بسته به این که به کدام گروه خاص تعلق داشتند، رنگ پوشاکشان فرق می‌کرد. مثلاً چشتی­‌ها رنگ اخرایی و زرد، قادری­‌ها رنگ سبز، و نقشبندی­‌ها رنگ سفید می‌پوشیدند.

پوشش سر دستار یا عمامه بود، هر چند که فرم آن در طول زمان تغییراتی کرد. دستار وارد شده از آسیای میانه و ایران به شکلی کاملاً ماهرانه با دو انت‌های پارچه خود محکم نگه داشته می‌شد. نوع دیگری که بویژه در دوره شاه ج‌هان بسیار رایج شد به نحوی بود که بستِ آن با نواری پارچ‌های به رنگ دیگری دستار را محکم بر روی سر نگه می‌داشت. مردان اغلب در پشت این دستار یک پَر فرو می‌کردند که نشان دستار‌های بسیار ارزشمند شاهزدگان گورکانی بود ــ چیزی شبیهِ دستار صفویان. در ضمن بیشتر دستار‌ها دارای شرابه‌‌های مروارید بسیار گرانب‌ها بود. دستار شاهزادگان و ملتزمین رکاب کوچک و خوابیده بود و دستار علما بسیار گرد و بزرگ.

کلاهخودِ دستار‌ها، که مثل گنبد مساجد به نظر می‌رسید و سر و گوش را در جنگ محافظت می‌کرد. آن‌ها غالباً روکشی از طلا داشتند و حکاکی شده بودند. تکامل شکوهمند آن‌ها را می‌توان در زره‌‌های ناودانی شکل بازوان یافت.

در اوایل دوره مغول دستار‌های شگفت‌آوری باب شد. این پوششِ سرْ تاجی بود تشکیل شده از یک کلاه بلند و نوک تیز که دستاری به دور آن پیچیده شده و در چندین نقطه به شکل عدد هفت باز است، به نحوی که کلاه تا حدودی به یک غنچه در حال شکفتن شبیه می‌شود. بانوان دربار در اوایل با کلاه ‌های ترکی بلند که گاه به آن‌ها تور کوچکی متصل بود ظاهر می‌شدند. گاه این کلاه‌ها با گل و گیا‌هان خوشبو یا پر‌های رنگارنگ تزیین می‌شد. سرپیچ پارچه‌‌های طلایی یا بند‌های طلایی بود که به دور سر پیچیده می‌شد. کلجی، یعنی دستاری با پر‌های زینتی، نیز بسیار رایج بود.

در قرن ۱۷، در هند دوره گورکانی شالی به نام پشمینه وجود داشت. این شال که از پشم ظریف کشمیری به عنوان ماده خام مطلوب ساخته می‌شد دارای اعتبار بسیار بود. شال پشمینه کمی محکمتر از شال شاه‌توس بود و با سایه‌روشن‌‌ها رنگ‌آمیزی می‌شد.

مهمترین پوشاک مورد استفاده‌ی زنان شبه قاره، از دوران پیش از ترکان تاکنون، کورتا شلوار بوده که  لباسی کاملاً ایرانی است. همانطور که از نام آن نیز پیداست، این لباس از یک شلوار گشاد تشکیل شده، که مانند شلوار مردان خراسانی بسیار پرچین و پفکی است، به اضافه‌ی یک پیراهن نسبتاً بلند که تا روی زانو‌ها را می‌پوشاند و آستین­‌های بلند یا نیمه‌بلندی داشت، و شالی بلند و پهن که روی سر قرار می­گرفت. لباس مذکور انواع گوناگونی دارد: پنجابی، چوری‌دار و کمیس شلوار از انواع مهم آن بشمار می­آید. این لباس پوشاک بسیار رایجی است و تمامی زنان اقوام و مذاهب شبه قاره هند آن را می‌پوشند.

iranian-role-in-the-culture-of-garments-in-india-nasaji-movafagh-2

شکل۲-  نمایی از کورتا شلوار

 

پنجابی از انواع کورتا (کرته) شلوار برای زنان است که آن را با شلواری گشاد و چین‌دار و پیراهنی نسبتاً بلند و شالی بلند در تمامی مراسم برتن می‌کنند. این لباس متعلق به ایالت پنجاب هند و پاکستان است. چوری دار شلواری دارد که از زیر زانو تا مچ پا روی هم چین می‌خورد و می‌افتد و از قسمت زیر زانو تا مچ بر پا می‌چسبد تا در حین راه رفتن فرد آزادتر باشد. کلمه چوری در زبان هندی به معنی النگو است و بدین علت نام این شلوار را چوری‌دار گذاشت‌هاند که پاچه و دم پای آن  مانند النگو‌هایی به نظر می‌رسد که برروی هم افتاده است. از دیگر انواع کورتا شلوار،  کمیس شلوار است که با شلواری راست و پیراهنی بلند یا کوتاه پوشیده می‌شود و البته با شالی بلند که همیشه همراه این گونه لباس‌‌ها است. اصلِ کلمه کمیس برگرفته از کلمه عربی قمیس است، اما چون در زبان هندی حرف “ق” وجود ندارد، این گونه تلفظ می‌شود. و کلمه کورتا نیز، برگرفته از کلمه فارسیِ کرته است، اما در زبان فارسی دری­‌های آخر با فتحه تلفظ می‌شود و هندی‌‌ها آن را به الف در هنگام تلفظ تبدیل کرد‌هاند. کرته خود به زمان پارتی­‌ها برمی‌گردد. پس از پارتی­‌ها، زنان ساسانی کرته را به عنوان پوششی برای خانه و بیرون استفاده کردند و این پیراهن بلند یا نسبتاً بلند با چاکی در دو  طرف آن یا گاه بدون چاک تا امروز هم باقی مانده است. این لباس همچنان در مناطقی از ایران، مانند ابیانه کاشان، بلوچستان، خراسان و در میان اقوام لک مورد استفاده است. پیراهن مذکور همیشه همراه با شلواری پوشیده می‌شود و کلاهی و شالی بلند. یقه، پاچه شلوار، لبه آستین و دوره شال این لباس قلابدوزی و گلدوزی ‌های زیبا دارد. ضمناً این پوشاک با دمپای­ ‌های زیبای بدون پاشنه که نوک آن باریک و گاهی برگشته رو به بالا است پوشیده می‌شود.

پوشاک دیگری که در میان روستائیان و قبایل کوچ‌نشین شبه قاره هند بسیار رایج است، شرارا (شراره) یا لنگا است که البته اکنون به نوعی پوشاک مجلسی تبدیل شده و آن را در مراسم جشن و شادمانی بر تن می‌کنند. این پوشاک شامل یک دامن کاملاً بلند و گشاد به همراه یک پیراهن نیمه‌کوتاه می‌شود که تا اندکی بالاتر از ران‌‌ها را می‌پوشاند و در هر دو طرف خود دارای چاک است. یک شال بلند و پهن نیز، مثل همیشه همراه لباس است. این نوع پوشاک را می‌توان در ایران، در میان اقوام مختلفی چون زنان گیلان، شاهسون­‌ها، کاشان و خراسان یافت.

نوع دیگر پوشاک که در زمان ترکان و پس از آن در دوره امپراتوری گورکانیان در شبه قاره هند در دربار و سپس، در میان زنان عادی رایج گشت، نوعی کورتا شلوار بود که طرح بسیار جالبی داشت و شامل شلواری مثل چوری‌دار و پیراهنی با دامنی کاملاً گشاد و بالاتن‌های تنگ و آستین‌هایی بلند و چسبان، به همراه شالی پهن و گرد (چرخی) و یک جلیقه که زیر سینه‌‌ها بسته می­شد، بود. به این لباس،  انار کلی می‌گفتند. این کلمه به معنی شکوفه انار است و، در اصل، نام دختری کولی است که ج‌هانگیر چ‌هارمین پادشاه سلسله گورکانی هند (شاهزاده سلیم) دچار عشقی نافرجام و بد سرانجام با او داشت. این لباس را بیشتر  زنان اشراف و دربار و شاهزادگان می‌پوشیدند. زمانی که امپراتوری گورکانیان به پایان رسید و بریتانیا بر هند حاکم شد، این لباس رسماً تبدیل به لباسی برای رقص سنتی و کلاسیک شمال هند یعنی کتک شد،گاهی اوقات این لباس به همراه پارچه ای بود که به دور کمر بسته میشدو بیشتر جنبه تزیینی داشت. هندی‌ها خود اذعان دارند که منشأ این لباس کاملاً ایرانی است، زیرا پیش از ورود ایرانیان و ترکان این لباس در هند وجود نداشته است.

از دیگر انواع پوشاک مردانه، می‌توان به شیروانی اشاره کرد که هنوز هم مردان در مراسم رسمی برتن می‌کنند و پارسی­‌ها (زرتشتیان هند) آن را برای هندیان به ارمغان آوردند. این لباس در واقع یک قبای بلند و راسته است با آستین­‌های بلند و یق‌های ایستاده و کمی چسبان که در جلو باز است و با دگمه بسته می‌شود. شیروانی در دربار حیدرآباد و در شهر علی‌گر در شمال هند بسیار رایج بوده و هست.

نوع دیگر پوشاک مردانه میرزایی است که نوعی جلیقه بدون آستین است و روی قبا و سایر پوشاک بیرونی پوشیده می‌شود. از این جلیقه فقط در مراسم مذهبی استفاده می‌شد و بر روی آن اوراد و ادعیه مذهبی نقش می­زدند. این جلیقه ساده معمولاً از پشم بوده است.

از انواع دیگر پوشاک مردانه، چوگا یا چوگاس است، قبایی گشاد با آستین‌‌های بلند و جلو باز که اصل آن از آسیای میانه و ترکستان بوده و در مراسم رسمی و جشن­‌ها به کار می‌رفته است. پیشواز از انواع لباس‌‌های مردانه بوده که بلند و جلوباز با دامنی نسبتاً گشاد است که بیرون از منزل پوشیده می‌شد.

iranian-role-in-the-culture-of-garments-in-india-nasaji-movafagh-3شکل۳-  نمایی از لباس مردانه چوگا

 

صدری نوعی نیم‌تنه بدون آستین است که روی پیراهن یا کرته پوشیده می‌شد و زنان و مردان، بطور یکسان از آن استفاده می‌کردند. علت انتخاب این نام هم، به دلیل  به اینکه نام این لباس اشاره به پوشاندن بخش بالایی بدن دارد یعنی در واقع از کلمه صدر گرفته شده است. نیم نیز نوعی پیراهن بوده که از بهترین پارچه‌‌ها تهیه می‌شده و به آن نیم‌تنه و نیمچه نیز گفته می‌شد. نیم نوع تغییر شکل یافته کرته است. فرشی پای جامه نوعی شلوار گشاد بوده که دنباله آن تا روی زمین کشیده می‌شد و همیشه آن را با کرته می‌پوشیدند. چدر یا چادر نوعی شال بوده که مردان و زنان، هر دو، از آن استفاده می‌کردند. لنگی پارچ‌های بلند و راسته بوده که  مردان آن را به اشکال مختلف به بخش پایینی بدن خود می‌بستند مثال بارز ان لنگ است که در جنوب ایران هنوز رایج است.

در زمان حکومت­‌های ترک‌ـ‌ایرانی، گلدوزی و قلابدوزی بر اساس طرح ‌های ایرانی در شبه قاره هند بسیار رایج شد و پس از آن در دوره امپراتوری گورکانیان به شدت بسیار دنبال شد. با مطالعه نام برخی از انواع این گلدوزی­‌ها در آن دوره، مانند باغ، رشم (ابریشم)، ستاره، جلی، تنبور، زردوزی و سوزن‌دوزی، می‌توان به وسعت و گستره فرهنگ ایرانی در شبه قاره پی برد.

نوعی پوشاک بیرونی برای زنان مسلمان در هند باب شد که به آن بورکا یا همان برقع گفته می‌شد که در واقع شامل سربند کلاه‌مانند تنگی از جنس ابریشم می‌شد که به یک پارچه بلند و گشاد متصل می‌گشت و جلوی آن، یک توری قلابدوزی شده به رنگ‌‌های سفید، سیاه، آبی آسمانی و بنفش یاسی تعبیه شده بود. این پوشاک هم اکنون در کشور افغانستان و در بخش‌‌هایی از کشور پاکستان استفاده می‌شود و به آن چادری می‌گویند.

زربفتنوعی پارچه با بافته‌‌های زر، کار استاد بافند‌های از ایران به نام استاد غیاث است که در دربار اکبر،  بسیار به او ارج ن‌هاده می‌شد. مخمل هم با بافتی نفیس در شهر‌های لاهور و احمدآباد تولید می‌شد.

جای دیگری که تأثیر ایران را در فرهنگ پوشاک هند می‌توان دید، در نقش بوته و جقه در گلدوزی­‌های روی پارچه‌‌های ظریف در دوره گورکانیان و نیز قلم کاری (نوعی نقش انداختن بر روی پارچه با قلم که بیشتر از طبیعت و اشکال انسانی استفاده می‌کند) است که هر دو از هنر‌های ایرانیان‌اند.

 

 نتیجه‌گیری

در کل، دوره حکومت­‌های ترکی‌ـ‌ایرانی و امپراتوری گورکانیان از بهترین و توسعه‌یافته‌ترین دوران‌های شکوفایی هنر‌ها، بویژه در زمینه پوشاک و زینت‌آلات، بود‌هاند. با مطالعه این دوران می‌توان براحتی به نفوذ فرهنگ و زبان فارسی در منطقه شبه قاره هند پی برد، نفوذی که تا امروز نیز ادامه داشته و در جای جای آن به وضوح قابل مشاهده است. حتی پس از فروپاشی امپراتوری گورکانی و روی کار آمدن حکومت بریتانیا نیز نفوذِ فرهنگی ایران هرگز از میان نرفت و حتی کمرنگ نیز نشد. پوشاک زیبای فلات ایران و افغانستان در طی هزار سال آنچنان در شبه قاره هند جای خود را باز کرد که هم اکنون نیز می‌توان بقایای آن را در همه جای شبه قاره و در بین اقوام مختلف دید. البته گفتنی است که اثرات و تبادلات فرهنگی ایران حتی پیش از اسلام نیز در شبه قاره مشهود و قابل ملاحظه بوده است، چنانچه نقاشی ‌ها و سنگ‌ نگاره‌‌های آن زمانِ هند هم این مسئله را بروشنی تأیید می‌کنند.

البته بر همگان معلوم است که در شکل‌گیری و طراحی پوشاک در هر سرزمینی و در بین هر قومی عوامل مختلف طبیعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی بسیار موثر­اند. انسان‌ها همواره می‌کوشند بهترین، زیباترین و مناسبترین پوشاک را، در نسبت با عواملِ مذکور، به وجود آورند، حتی طراحی و نوع بافت پارچه و منسوجات نیز از این مسئله بر کنار نبوده است. چنانچه مشاهده شد، طراحی و بافت پارچه در این دوران در شبه قاره هند نیز الگوبرداری کاملی از طراحی و بافت آن از ایران بوده است، بویژه پادشا‌هان گورکانی این مسئله را با شدت و حدت بسیار دنبال ‌کردند و با دعوت صد‌ها هنرمند بافنده و طراح به هند رونق و غنای خاصی به عرصه پوشاک بخشیدند.

پارچه‌‌ها و پوشاک این عصر چشم اروپاییان و سایر مللی که برای تجارت و کار‌های سیاسی به هند می‌آمدند خیره می‌کرد. هر کدام از این لباس­‌ها به نوبه خود منحصر به فرد و بسیار جذاب و زیبا بود‌هاند. متاسفانه، بسیاری از آن‌ها در طول تاریخ کاربرد خود را از دست داده و دیگر مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، اما برخی مانند کمیس شلوار یا شیروانی هنوز هم پوشیده می‌شود. در واقع مردم شبه قاره هند، در عین حال که به منشأ ایرانی این لباس‌ها معترفند، این لباس‌ها را لباس ملی خویش می‌دانند و امر جای بسی تفکر دارد.

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.